عضو شوید
عضویت سریع
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 199 بازدید دیروز : 4 بازدید هفته : 237 بازدید ماه : 275 بازدید کل : 26730 تعداد مطالب : 126 تعداد نظرات : 11 تعداد آنلاین : 1
آپلود نامحدود عکس و فایل
آمار وب سایت آمار مطالب :: کل مطالب : 126 :: کل نظرات : 11 آمار کاربران :: افراد آنلاین : 1 :: تعداد اعضا : 1 کاربران آنلاین آمار بازدید :: بازدید امروز : 199 :: باردید دیروز : 4 :: بازدید هفته : 237 :: بازدید ماه : 275 :: بازدید سال : 1522 :: بازدید کلی : 26730
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
این برنامه سه مرحله ای را برای تقویت خلاق ، از طریق پرسیدن و شنیدن ، اجرا کنید :
1 : دیگران را تشویق به حرف زدن کنید . 2 : دیدگاه های خود را از طریق پرسش هایی که مطرح می کنید ، محک بزنید . 3 : به چیزی که طرف مقابل می گوید ، خوب توجه کنید . راه های زیادی برای دریافت تحرکات ذهنی وجود دارد ، ولی در این جا دو راه وجود دارد که می توانید در برنامه ی زندگی خود بگنجانید : اول ، با حداقل یک گروه صنفی که روی مسائل شغلی شما تأثیر می گذارند ملاقات مستمر و ارتباط داشته باشید . دوم ، با حداقل یک گروه که بیرون از حوزه ی علاقه های شغلی شما فعالیت می کنند ، مشارکت و ارتباط داشته باشید .
از این سه راه برای شکوفا کردن و برداشت ایده های خود اتفاده کنید :
1 : نگذارید افکار از ذهنتان فرار کنند . آن ها را روی کاغذ بیاورید . هر روز ایده های خوب بیشماری به دنیا می آیند ولی تنها به این دلیل که روی کاغذ آورده نمی شوند ، به سرعت می میرند. 2 : کار بعدی آن است که ایده هایتان را مرور کنید. 3 : ایده هایتان را به کار ببرید و آبیاری کنید. یادتان باشد که نظرات خود را به صورتی قابل ارائه در آورید . فکری که نوشته شده باد یا به صورت تصویر یا نمودار درآمده باشد ، به مراتب قدرت القای بیش تری دارد تا فکری که فقط به صورت شفاهی ارائه شود. شخصیت شما تابع اندیشه های شماست: دیگران همان چیزی رادر ما می بینند که ما در خود می بینیم . با ما همان گونه برخود می کنند که فکر می کنیم باید برخود کنند. تفکر چنین تأثیری دارد کسی که در ضمیرش خود را کم تر از دیگران می چندارد ، قابلیت های حقیقی اش در پرده می ماند ؛ زیرا افکار ، هادی اعمال است . اگر انسانی احساس حقارت کند ، بر همان سیاق عمل خواهد کرد و هیچ ترفند یا نقابی قادر نیست این احساس ریشه دار را برای مدت طولانی پنهان نگاه دارد. فردی که احساس می کند کسی نیست ، واقعاً کسی نیست . از سوی دیگر ، آدمی که عمیقاً معتقد است برای کاری ساخته شده است برای همان کار ساخته شده است . برای آن که تشخص داشته باشیم ، باد فکر کنیم که متشخص هستیم . اگر چنین فکر کنیم ، دیگران هم این گونه فکر خواهند کرد . منطق این رفتار را از نظر می گذرانیم : فکر شما عمل شما را تعیین می کند . عمل شما هم متقابلاً تعیین کننده ی : واکنشی است دیگران نسبت به شما نشان می دهند. خودتان را متشخص جلوه دهید : این روش کمک می کند که برای خودتان ارزش بیش تری قائل شوید . ظاهرتان با شما حرف می زند ؛ با بقیه هم همین طور . ظاهر شما تعیین کننده ی نظری است که دیگران نسبت به شما پیدا می کنند . فی الواقع چه خوب بود اگر مردم به فضایل یک انسان نظر می کردند ، نه به لباس تنش . ولی اشتباه نکنید ! عملاً ، مردم براساس ظاهرتان روی شما قضاوت می کنند ؛ قضاوتی که خواه نا خواه صورت می گیرد . ظاهر شما نخستین معیاری است که مردم برای ارزیابی در اختیار دارند ، و اولین تأثیر هرگز از یادها نمی رود ؛ هرچند که در درازمدت به وجود آمده باشد. شما همان آدمی هستید که در فکر خود تصور می کنید. شخصی که فکر می کند کارش دارای اهمیت است ، اشارات ذهنی خاصی را در مورد انجام هرچه بهتر کارش دریافت می کند ؛ و کار بهتر یعنی : ترفیع های بیش تر ، پول بیش تر ، تشخص بیش تر و خوشحالی بیش تر. طرز فکری که نبت به شغل خود داریم ، تعیین کننده ی طرز فکری است که زیر دستانمان نسبت به کارشان پیدا خواهند کرد . نگرش های زیردستان ما نسبت به شغلشان بازخورد مستقیم نگرش های شغلی خود ماست . خوب است به خاطر داشته باشیم که نقاط قوت و ضعف ما در رفتار کسانی که از ما حقوق می گیرند ، بازتاب می یابد ، درست مانند کودکی که نگرش های والدینش را عیناً نشان می دهد.
دو پیشنهاد برای تشویق کردن دیگران به انجام کار بیش تر :
1 : همیشه کارتان را با نگرش مثبتی بنگرید ، تا زیر دستانتان هم دید درتی نسبت به کارشان پیدا کنند . 2 : هر روز که با کارتان رو به رو می شوید ، از خود بپرسید : " آیا من از هر لحاظ ، شایستگی آن را دارم که سرمشق دیگران قرار گیرم ؟ آیا تمام عادات من به گونه ای هستند که از دیدن آن ها در زیر دستانم خوشحال شوم ؟ " روزی چند بار با اندیشه های نیروبخش به خودتان انگیزه بدهید. شما همان کسی هستید که در فکر خود تصور می کنید . خودتان را بهتر از این ها فرض کنید تا بهتر از این ها باشید . تفکر خود را دست بالا بگیرید . مانند افراد متشخص فکر کنید. ارزش قائل شدن برای تفکر خویش کارهایتان را ارزشمند می کند و این به معنای کسب موفقیت است.
این چند کلمه را از یاد نبرید :
الف : ظاهر یک فرد متشخص را داشته باشید . ب : کارتان را با اهمیت تلقی کنید. پ : روزی چند باربا اندیشه ها ی مثبت به خود دل و جرأت دهید. ت : در تمام موقعیت های زندگی از خود بپرسید : " آیا این طرز فکر یک انسان متشخص است ؟ و سپس ، از جواب خود پیروی کنید. بر محیط اطراف خود مسلط شوید ، درجه ی یک باشید: بدن از غذاهای که مصرف می کند تشکیل شده است . به همین ترتیب ، فکر هم متشکل ازمواد مصرفی خود است . البته غذای ذهن چیزی نیست که بسته بندی شود یا بتوان آن را از جای خرید . غذای ذهن ، محیط اطراف است –همه ی آن چیزهای بی شماری که ضمیر آگاه و ناخودآگاه ما را تحت تأثیر قرار می دهد . نوع غذایی که ذهن ما مصرف می کند ، تعیین کننده ی شخصیت ، عادت ها و نگرش های ماست . هر یک از ما وارث استعدادهای بالقوه ای هستیم که باید آن ها را به غعل در آوریم . ولی این که چه مقدار ازآن استعدادها را پرورش دهیم و چگونه بستگی به غذایی دارد که ذهن ما از آن تغذیه می کند. درست به همان صورتی که بدن نمایانگر نوع غذایی است که به او داده ایم ، ذهن نیز منعکس کننده ی چیزهایی است که از محیط اطراف خود دریافت کرده است . معاشرت طولانی مدت با آدم های منفی ما را وادار به منفی بافی می کند و هم نشینی با آدم های مبتذل ، عادت های مبتذل در ما به وجود می آورد . ازطرف دیگر ، معاشرت با مردمی که افکار بزرگ دارند سطح فکر ما را بالا می برد ؛ تماس نزدیک با آدم های بلند پرواز، در ما روحیه ی بلند پروازی پدید می آورد. کارشناسان براین باورند که هر چه امروزهستید ، شخصیت شما ، آرزوهایتان ، موقعیت فعلی تان در زندگی ، تا حد زیادی نتیجه ی محیط روانی شما است . آن ها معتقدند که آن چه یک ، پنج ، ده یا دوازده سال دیگر خواهید بود ، تقریباً تماماً به محیط آینده ی شما بتگی دارد. اکنون ببینیم چه کاری می توانیم انجام دهیم تا آینده برایمان رضایت و کامرانی به بار آورد . قدم اول : زندگی را از نوع شروع کنید . عادات و نگرش های گذشته را از یاد ببرید. یادتان باشد : مردمی که برایتان آیه ی یأس می خوانند ، خودشان تقریباً همیشه افراد ناموفقی هستند ، آن ها از لحاظ کارآیی بسیار معمولی اند یا در سطح پایینی قرار دارند . نظرات این افراد مانند سم است . در برابر مردمی که می خواهند شما در مورد عدم توانایی تان مجاب کنند ، موضع دفاعی بگیرید . نصیحت های منفی آنان را فقط به عنوان رجزخوانی هایی که فی نفسه اثبات کننده ی موفقیت شماست ، تلقی کنید. طرز فکر ما از گروهی که در آن هستیم ، تأثیر مستقیم می پذیرد . اطمنان حاصل کنید که جزو گروهی هستید که طرزفکر خوب و درستی دارند. این قانون را بپذیرید که باید از افراد وارد راهنمایی خواست .
در این جا چند روش ساده ارائه شده که کمک می کند جو ارتباطی تان را بهتر کنید :
الف : با گروه های جدید رفت و آمد کنید. ب : دوستانی را برگزینید که نظراتشان با نظرات شما متفاوت است . با مخالفان خود معاشرت کنید . ولی فقط مراقب باشید که افراد با ظرفیتی باشند . پ : دوستانی را برگزینید که ورای مسائل پیش پا افتاده و بی اهمیت فکر می کنند . آن هایی که مشغله ی ذهنی شان ، به جای درک محضر شما ، متراژ منزل تان است ، یا آن که چه دارید و چه ندارید ، آدم های بدبختی هستند . ازحریم روانی خود محافظت کنید. محیط اطراف خود را برای دستیابی به موفقیت به خدمت گیرید : الف : نسبت به محیط خود هوشیار باشید. ب : محیط خود را به گونه ای تحت اختیار درآورید که در جهت منافعتان کار کند نه به ضررتان. پ : اجازه ندهید مردم کوچک اندیش شما را عقبنگه دارند. ت : از مردم موفق راهنمایی بخواهید. ث : به خودتان استراحت روح فراوان بدهید . ج : سموم فکری را ازمحی خود به دور افکنید. چ : در هر کاری که انجام می دهید درجه ی یک و بهترین باشید.
ازنگرش های خود ، حامیان سرسختی بسازد:
کلیه ی اختلافات از نگرش ها ناشی می شود . فروشنده هایی که نگرش صحیح داشته بتشند ، میزان فروششان را از حدّ نصاب بالاتر می برند ؛ دانش آموزانی که نگرش صحیح داشته باشند ؛ نمره ی الف می گیرند ؛ نگرش های مثبت واقعاً می توانند راه را برای یک زندگی زناشویی موفق هموار کنند. نگرش های صحیح ، موفقیت شما را در کار با مردم تضمین می کنند ؛ به شما توانایی رهبر شدن می دهند ؛ نگرش های مثبت تمام موقعیت ها را به سود شما برمی گردانند. این سه نگرش را در خود تقویت کنید و از آن ها در انجام هر کاری پشتگرمی بگیرید: الف : نگرش فعال بودن را در خود تقویت کنید . ب : نگرش اهمیت دادن به دیگران را در خود تقویت کنید . پ : نگرش تقدّم در ارائه خدمات را در خود تقویت کنید . برای آن که دیگران را به فعالیت وادارید باید اول خودتان را فعال کنید. برای به حرکت درآوردن دیگران ، برای ایجاد شور و شوق در آنان ، باید اول خودتان شور و شوق پیدا کنید. شور و شوق ، باعث بهبود امور می شود. شور و شوق به زبان ساده یعنی " چه عالی است ! " . به کمک یک روش سه مرحله ای که در این جا می بیند ، می توانید قدرت شور و شوق را دراختیار بگیرید.
1 : عمیقتر کاوش کنید .
ازشیوه ی کاوش عمیق برای ایجاد علاقه نسبت به دیگران استفاده کنید. سعی کنید درباره ی زندگی فرد مورد نظر خود ، کار ، موقعیت خانوادگی ، سوابق افکار و آرزوهای او اطلاعاتی به دست آورید . به این ترتیب ، در می یابید که علاقه و اشتیاق شما نسبت به او بیش تر شده است . به کاوش ادامه دهید ، قیناً به علایق مشترکی خواهید رسید . کاوش کنید ، زیرا در نهایت به یک انسان دوست داشتنی می رید .
2: به همه ی کارهای خود روح بدهید.
مردم با کسی که به حرف های خودش اعتقاد دارد ، همراه می شوند . حرف هایتان را با روح بیان کنید . به سخنان خود سرزندگی بدهید . با هر که حرف می زنید – خواه یک گروه از افراد باشند یا یک مشتری و یا بچه هایتان – به لحن خود گرمی بدهید . نطقی که با حرارت بیان شود ، ممکن است ماه ها و حتی ال ها در خاطر بماند . ولی نطقی که سرد و بی روح ادا شود ، تأثیر آن تا آخر هفته هم نمی ماند .
3 : پیک خوش خبر باید .
این نگرش را نسبت به افراد پیدا کنید : شما با ارزش هستید . بیش تر آدم ها به دیگر افزاد نگاه می کنند و چنین می اندیشند : " او نمی تواند به دردم بخورد . به همین دلیل در نظرم هیچ اهمیتی ندارد " . ولی درست همین جاست که مردم دچار بزرگترین اشتباه خود می شوند . دیگر افراد در هر مقام و موقعیتی که باشند ، به دو دلیل عمده برایتان اهمیت مطرح هستند : اول این که وقتی برای مردم ارزش قائل می شوید ، بیش تر تحویلتان می گیرند . احساس بزرگی دادن به آدم های " کوچک " به سود شماست . در این جا دومین دلیل عمده را برای پدید آوردن احساس تشخص در افراد ملاحظه می کنید : وقتی به دیگران کمک می کنید که احساس ارزشمند بودن کنند ، در خودتان هم چنین احساسی را به وجود می آورید. برای موفق شدن باید احساس ارزشمند بودن کنید . کمک به ایجاد حس تشخص در افراد فوایدی در بردارد ، زیرا کمک می کند احساس تشخص بیش تری در خودتان به وجود آید . امتحان کنید و ببینید . راه انجام آن اینجاست : 1 : قدردانی و تشکر را ازیاد نبرید . وقت یا نیروی خود را برای دسته بندی کردن افراد به اشخاص خیلی مهم ، مهم و یا بی اهمیت تلف نکنید . تبعض قائل نشوید . یک انسان ، چه رفتگر باشد چه معاون مدیر کل ، برایتان اهمیت دارد . دست پاین گرفتن افراد ، نتایج دست بالا عایدتان نمی کند . 2 : افراد را به اسمشان مورد خطاب قرار دهید. 3 : افتخارات را قبضه نکنید . از آن ها استفاده کنید . می خواهید پول درآورید ؟ اولویت را به ارائه خدمات بدهید تمایل به پول درآوردن و ثروت اندوزی کاملاً طبیعی و در حقیقت بسیار مطلوب است . پول قدرتی است که بی نوایان سروسامان می دهد . پول یکی از وسایل ضروری برای تکمیل زندگی است . اول به فکر ارائه ی خدمات باشید ، پول همیشه خودش به دنبال شما می آید . همیشه بیش از حد انتظار مردم ، برایشان کار انجام دهید. هر فعالیت فوق برنامه ی کوچکی که برای دیگران انجام می دهید ، یک بذر پول است .
مردم را دوست داشته باشید:
موفقیت هر شخص به حمایت دیگران بستگی دارد . تنها حایلی که بین انسان و آرزوهایی که در سر می پرورد ، قد علم کرده است ، حمات دیگران است . سؤال این است : حال که برای دست یابی به خواسته های خود وابسته ی دیگرانیم . باید چه کنیم که از حمایت افراد برخوردار شویم و رهبری ما مورد پذیرش آنان قرار گیرد ؟ " جواب ، به ور خلاصه و در یک جمله چنین است : مردم را دوست داشته باشید . مردم را دوست داشته باشد تا شما را دوست داشته باشند و ازشما حمایت کنند. هیچ کس شما را در مدارج شغلی بالا نمی کشد ، بلکه ارتقاء می دهد. در این دوره و زمانه هیچ کس فرصت یا حوصله ی آن را ندارد که شخص دیگری را از مراحل دشوار و پیچیده ی کار بالا بکشد . شخصی انتخاب می شود که سابقه اش او را از دیگران متمایز کرده باشد . کسانی ما را به درجات عالی ارتقاء می دهند که در نظرشان دوست داشتنی ، موجه و معقول جلوه کنیم . هر پیوند دوستی جدیدی که با دیگران برقرار می کنیم ، ما را یک درجه بالاتر می برد . به عبارت دیگر ، محبوبیت ، ما را برای ارتقاء سبک بالتر می کند . هرگز سعی نکنید دوستی را بخرید . دوستی قابل خرید و فروش نیست . در صورتی که هدیه در پوششی از صمیمیت حقیقتی و محبت بی ریا تقدیم شود ، می تواند به تقویت مبانی دوستی کمک کند . اما هدیه ای که عاری از خلوص نیت باشد ، چیزی بیش از معامله و یا رشوه نیست . دوستی را نمی شود خرید . هرگاه سعی کنیم آن را بخریم ، به دو شکل زیان می بینیم : الف : پولمان را هدر می دهیم . ب : باعث تحقیر دیگران می شویم . در ایجاد دوستی و رقابت پیشقدم شوید – روشی که رهبران از آن بهره می برند. گفتن " بگذار اول او پیشقدم شود " ، " بگذار اول آن ها با ما تماس بگیرند " ، " بگذار اول او حرف بزند " ، کاری است راحت و طبیعی . بله ، راحت و طبیعی است ، ولی با دوست داشتن افراد فرسنگ ها فاصله دارد . اگر همیشه منتظر بمانیم که دیگران اساس دوستی را بنا کنند ، ممکن است نتوانید دوستان زیادی داشته باشید . یکی از ویژگی های حقیقی مدیریت ، برداشتن قدم اول برای آشنایی با افراد است . دفعه ی بعد که در یک اجتماع بزرگ شرکت می کنید ، به نکته ی بسیار مهمی توجه کنید : برجسته ترین فردی که در آن جا حضور دارد ، کسی است که برای معرفی خود ، بیش تر از همه فعال است . در این جا شش راه برای ایجاد رفاقت از طریق پیشقدم شدن در دوستی از نظرتان می گذرد : الف : خودتان را در تمام فرصت های ممکن ، مانند مهمانی ، جلسه ، هواپیما ، محیط کار و ... به دیگران معرفی کنید . ب : مطمئن شوید که طرف مقابل ، اسم شما را درست متوجه ده است . پ : سعی کنید اسم افراد را دقیقاً به همان صورتی که خودشان آن را تلفظ می کنند ، به زبان آورید. ت : اسم اشخاص را بنویسید و کاملاً مطمئن شوید که آن را درست نوشته اید ، زیرا مردم حساسیت های خاصی در مورد درست نوشته شدن اسمشان دارند ! در صورت امکان ، آدرش و شماره تلفن آن ها را هم بگیرید . ث : برای دوستان جدیدی که احساس می کنید باید آن ها را بشناسید ، چند خط نامه ی دوستانه بنویسید و یا به آن ها تلفن کنید . این نکته ی مهمی است : بیش تر افراد موفق ، دوستی شان را با دیگران از طریق نامه یا تماس های تلفنی ادامه می دهند . ج : و آخرین و مهم ترین نکته به غریبه ها حرف های دلنشین بزنید . این کار به شما نیرو می دهد تا برای انجام کاری که در پیش رو دارید ، آماده شوید. از صدها تجربه ی بزرگ و کوچک آموخته ام که افراد پرحرف به ندرت آدم های موفق هستند . همه ی افراد موفق تقریباً بدون استثناء ، هنر شنیدن را بیش تر دانسته و به کار می بندند . به عبارت دیگر ، طرف مقابل را ترغیب می کنند به این که درباره ی خودش ، دیدگاه هایش ، موفقیت هایش ، شغلش و مشکلاتش حرف بزند .
هنر شنیدن به دو طریق راه را برای موفقیت های بزرگ تر هموار می کند :
الف : هنر شنیدن جلب دوستی می کند . ب : هنر شنیدن به شناخت بهتر افراد کمک می کند. این نکته را به یاد داشته باشید : آدم های معمولی ترجیح می دهند که درباره ی خودشان بیش از هرچیز دیگری در دنیا حرف بزنند. بنابراین اگر چنین فرصتی را در اختیارشان قرار دهید ، به خطر آن به شما محبت پیدا می کنند . هنر شنیدن ، آسان ترین ، ساده ترین و مطمئن ترین راه برای پیدا کردن یک دوست است . متکلم وحده نباشید . بشنوید ، دوست پیدا کنید و یاد بگیرید. حرکت را به صورت عادت درآورید: افراد فعال همیشه اهل عمل هستند . اقدام می کنند ، کارها را به انجام می رسانند ، پی گیر نظرات و طرح ها هستند و آن ها را عملی می کنند . افراد منفعل هیچ وقت کاری را درست و حسابیانجام نمی دهند . آن قدر این دست و آن دست می کنند تا به همه ثابت شود که نباید یا نمی توانند آن کار را انجام بدهند و یا آن که دیگر برای انجام دادن آن خیلی دیر وقت شده است . همه دوست دارند فعال باشند . پس بیایید حرکت را به صورت عادت درآوریم . بیاری از اشخاص منفعل اصرار دارند قبل از آن که اقدامی صورت دهند ، آن قدر صبر کنند تا شرایطی مطلوب و صد در صد دلخواه فراهم آید. دستیابی به کمال مطلق بسیارمطلوب است . ولی چیزی که ساخته یا طراحی شده ی دست انسان باشد ؛به هیچ وجه کامل نبوده و نمی تواند باشد و پس انتظار برای فراهم آمدن شرایط ایده آل ، انتظاری است که تا ابد به درازا می کشد. هنر یک فرد موفق این نیست که بتواند احتمال وجود هر نوع مشکلی را رفع کند ، بلکه این است که با مشکلات رو به رو شود و آن ها را به موقع حل کند . در این جا دو نکته وجود دارد که به شما کمک می کند از اشتباهات فاحشی که معلول انتظار برای رسیدن به شرایط ایده آل است ، پرهیز کنید : الف : هیچ وقت مشکلات و موانع آینده را ازنظر دور نکنید هر اقدام تهورآمیزی ، خطرات ، ناملایمات و آینده ای نامعلوم به همراه دارد. ب : آماده باشید که موانع و مشکلات را در حین بروز رفع کنید. ما نمی توانیم خود را در برابر همه ی مسائل و مشکلات بیمه کنیم .
این دو مسئله را ملکه ذهن خود کنید:
اول ، با کار روی ایده های خود به آن ها ارزش دهید . نظریات شما هر اندازه که خوب و جالب باشد ، اگر به عمل درنیاید ، هیچ ثمری ندارد. دوم ، با کار روی ایده های خود ، به آرامش فکر برسید. ذهن خود را از طریق حرکت ، آماده کا رکنید. کلمه ی جادویی موفقیت اکنون است . فردا ، هفته ی آینده ، بعداً ، فلان روز ، فلان وقت و مترادف های آن از رده ی کلمات شکست ، و موکول به هرگز است .بسیاری از رؤیاهای شیرینمان هرگز به حقیقت نمی پیوندد ؛ زیرا به خود می گوییم ، " یک روز شروع می کنم !" در حالی که باید بگوییم : " همین الآن شروع می کنم ؛ چرا حالا نه ؟ " . بر اساس این توصیه ی بنیامین فرانکلین زندگی کنید : " کاری را که امروز می توانی انجام دهی به فردا نیندازید ! " . به یاد داشته باشید ، تفکر بر مبنای حال کارها را به انجام می رساند . ولی تفکر بر مبنای فلان روز یا فلان وقت معمولاً به معنا شکست. دو تمرین مؤثر برای ایجاد ابتکار و خلاقیت را در این جا ملاحظه می کنید. الف : در انجام هر کاری پیش قدم شوید . وقتی به مسئله ای برمی خورید که معتقدید در مورد آن باید کاری کرد ، دست روی دست نگذارید .با تمام قوا شروع به کار کنید. ب : همیشه سعی کنید برای انجام کارها داوطلب شوید.
چگونه ازشکست پیروزی بسازیم:
هنگامی که یک ولگرد یا بی خانمان زمین می خورد ، توان برخاستن مجدد را پیدا نمی کند . همان جا می ماند و به تدریج خرد می شود . آدم معمولی در تجربه ای مشابه روی زانوهایش می ایستد . ولی چهار دست و پا از میدان می گریزد و وقتی به کلی از انظار پنهان شد ، خود را از مسیر تلاش خارج می کند تا دیگر مورد ضرب یا اهانت قرار نگیرد . ولی هنگامی که انسان موفق برزمین می افتد ، به گونه ای دیگر عمل می کند . او فوراً بر می خیزد ، درسی می گیرد ، ضربه را از یاد می برد و به سمت جایگاهی بلندتر حرکت می کند . از هم اکنون تصمیم بگیرید که از هر مانعی که در سر راهتان سبز می شود ، چیزی به غنیمت بگیرید . بار دیگری که در محیط کار یا منزل با مشکلی رو به رو می شوید بر اعصابتان مسلط شوید و بکوشید که علت آن را پیدا کنید . از این راه می توانید جلو اشتباهات مجدد را بگیرید . ضربه خوردن تجربه با ارزشی ایت ، در صورتی که بتوانیم از آن درسی بگیریم . بعید نیست که در این دنیای دیوانه ، کسانی بخواهند به ما ضربه بزنند ، ولی در بیش تر موارد ، خودمان باعث سقوط خود می شویم . شکست های ما در اثر عدم کفایت فردی یا اشتباهات خودمان است . از این طریق می توانید عادت جدیدی برای کسب موفقیت پیدا کنید . به خودتان یادآوری کنید که می خواهید به آن حد از کمال که از لحاظ انسانی برایتان مقدور است برسید . واقع گرا باشید . خودتان را در یک لوله ی آزمایش بگذارید و ازدید یک شخص ثالث و بی طرف به خودتان نگاه کنید . ببینید آیا دارای ضعفی هستید که تا پیش از این ، هرگز متوجا آن نشده اید . اگر ضعفی دارید ، برای اصلاح آن دست به کار شوید . بیش تر مردم آن قدر به خودشان عادت می کنند که توانایی دیدن راه های اصلاح نفس را ازدست می دهند . خود را مورد نقد و ارزیابی قرار دادن تأثیر ازنده ای دارد . به انسان کمک می کند که کآرایی و قدرتی را که لازمه ی موفقیت ، به دست . مقصر دانستن دیگران تأثیری ویرانگر دارد . از" اثبات " این که دیگری دارد اشتباه می کند ، مطلقاً هیچ سودی عاید انسان نمی شود . به گونه ای سازنده خود را مورد نقد و ارزیابی قرار دهید . از ناتوانیها و بی کفایتی های خود فرار نکنید . معلرهای بالاتری را در نر بگیرید . و مانند افراد موفق ، کاستیها و ضعف های خود را جست و جو کرده و سپس آن را اصلاح کنید . در حقیقت ، عامل اصلی موفقیت انجام همین کارهاست. تنها زمانی یک مسئله یا یک مشکل ، غیر قابل حل می شود که فکر کنید غیر قابل حل است . با ایمان داشتن به امکان وجود راه حلی برای مشکلات ، راه حل ها را جذب کنید . به خودتان حتی اجازه صحبت یا فکر درباره ی ناممکن بودن راه حل ها را ندهید. وقتی به مانعی بر می خورید ، لازم نیست کل برنامه را زیر سؤال ببرید . بهتر است عقب گرد کنید و به تجدید قوا بپردازید . کارهای ساده و جذاب را امتحان کنید ، مانند نواختن ساز یا پیاده روی یا چرتی کوتاه . بدین ترتیب ، وقتی دوباره با آن مانع رو به رو می شوید ، خود به خود ، راه حل آن هم به سراغتان می آید. به یاد داشته باشید که همیشه همان چیزی به سراغتان می آید که انتظار ددنش را دارید . طرف مثبت را ببینید تا بر شکست غلبه کنید . اگر ذهنیتی روشن نسبت به مسائل پیدا کنید ، همه ی عوامل به سود شما عمل خواهند شد .
هدف ها را محملی برای تعالی خود قرار دهید:
هدف چیزی است که می خواهیم به آن دست پیدا کنیم . هدف چیزی فراتر از یک رؤیا است ؛ هدف ، رؤیایی است که برای تحقق آن کوششی به عمل می آید . هدف ، خیال مبهم " باری ، به هر جهت " نیست ، بلکه نوید روشن " انگیزه ای برای تلاش "است . بدون تعیین هدف ، هیچ چز اتفاق نمی افتد . هیچ قدمی برداشته نمی شود . اگر هدفی وجود نداشته باشد ، زندگی برای انسان ها معنا نمی یابد ؛ حرکتشان جهتی نمی گیرد و مقصدی مشخص نمی گردد و هیچ کس نمی فهمد دارد به کجا کشیده می شود . بدون تعیین هدف برای موفقیت ، همانند ضرورت هوا برای حیات است . هیچ انسانی بدون داشتن هدف ، به موفقیت دست نمی یابد . هیچ کس بدون هوا زنده نمی ماند . پس مقصد خود را دقیقاً مشخص کنید . مهم نیست که موقعیت کنونی ما چیست یا بوده است ، مهم آینده ای است که برای دت یابی به ان تلاش می کنیم . شما هم مانند افراد موفق برنامه هایی از پیش تعین ده داشته باید . هر انسانی به یک تعبیر ، یک واحد تجاری است . استعدادها ، مهارت ها و توانایهای او " محصولات " این واحد است . او می خواهد محصولات خود را بهبود بخشد و بالاترین قیمت ممکن را روی آن ها بگذارد . یک برنامه ریزی از پیش تعیین شده م تواند این کار را بکند .
در این جا دو کار سودمند و مؤثر پیشنهاد ده است :
الف : آینده ی خود را برحسب سه مقوله ی شغل ، خانه و اجتماع بقه بندی کنید . تقسیم زندگانی به این ورت ، باعث پرهیز از آشفتگی ذهن و بروز اختلافات می شود و تصویری جامع از آینده را پیش چشم شما قرار می دهد . ب : برای این سه پرسش ، پاخ ها روشن و دقیقی از خود بخواهید : می خواهم زندگی خود را صرف انجام چه کاری کنم ؟ می خواهم چه کسی باشم ؟ چه چیزی مرا ارضاء می کند ؟ موفقیت ، تلاشی مایه گرفته از جان می طلبد و انسان فقط می تواند روی کاری از جان مایه بگذارد که به راستی خواهان آن باشد. انسان ها از پنج حربه برای نابودی موفقیت های خود استفاده می کنند . پنج حربه ای که خطرناک و کاری اند و باید با آن ها مقابله کرد : الف : تحقیر خویش . ب : عقده ی تأمین . پ : رقابت . ت : اجبار والدین . ث : مسؤلیت های خانوادگی . حال بیایید درک عمیق تری نسبت به قدرت حاصل از هدفمند بودن پیدا کنیم .هنگامی که خود را تسلیم خواسته ای می کنیم ، یا هنگامی که خود را دربست در اختیار هدفی می گذاریم ، از قدرت جسمانی ، انرژی و اشتیاقی که لازمه ی دست یابی به آن هدف است ، بهره مند می شویم . ولی از یک عامل دگر هم برخوردار م شویم که ارزش آن کم تر از دگر عوامل نیست و آن ، برخورداری از یک " تجهیز خودکار " است که لازمه ی حفظ ما در مسیر مستقیم به سوی هدف است . شگفت انگیزترین مسئله در مورد هدفی که در اعماق وجود انسان ریشه دوانیده است ، این است که او را همیشه در مسیر صحیح برای وصول به مقصد نگه می دارد . این نکته تکرار مطالب گذشته نست . آن چه اتفاق می افتد این است : هنگامی که خود را در اختیار هدفی قرار می دهد ، آن هدف به تدریج به درون ضمیرناخودآگاه شما نفوذ می کند. ضمیر ناخودآگاه انسان همیشه در حال آرامش و تعادل است . ولی ضمیر خودآگاه او این گونه نیست ، مگر آن که خود را با آن چه در ضمیر ناخودآگاه می گذرد ، هم آهنگ سازد . بدون وجود تفاهم و همکاری ضمیر ناخودآگاه ، انسان در پیشبرد امور خویش گرفتار تردید ، آشفتگی و دودلی می شود . حالا متوجه می شوید که چرا وقتی هدف شما کاملاً ازطرف ضمیر ناخودآگاهتان پذیرفته شده باشد ، خود به خود در مسیر صحیح گام بر می دارید . زیرا بااین کار ، ضمیر خودآگاه خود را برای تفکری بی دغدغه و روشن ، ازکشمکش می رهانید . خود را درمسیر اهدافتان قرار دهید . در برابر آن ها تسلیم محض شود . اجازه دهید وجود شما را قبضه کنند و برای نیل به آن هدف ، شما را به طور خودکار هدایت کنند. از هدف برای طولانی تر کردن زندگی خود استفاده کنید . هیچ دارویی در این دنیا به اندازه ی عشق به انجام دادن یک کار قادر نیست به انسان طول عمر عطا کند. این مسئله را خود پزشک ها بهتر از هر کس دیگری می دانند . بدیهی است که انسان با یک جهش بلند سر از موفقیت در نمی آورد ، بلکه قدم به قدم به آن می رسد . عالیترین برنامه ی ممکن برای انجام دادن امور ، تعیین قرارهای ماهیانه است . شخصی که می خواهد یکباره از دست عادتی خلاص شود شکست می خورد زیرا فشار روحی حاصل از چنان تصمیمی ، فوق طاقت اوست . یک ساعت به راحتی طی می شود ولی همیشه با دشواری . در این جا دو سرمایه گذاری معقول را که در سال های آتی برای شما سود فراوانی به همراه خواهد داشت ، ملاحه می کنید . الف : سرمایه گذاری روی تحصیلات . تحصیلات حقیقی ، بهترین و موجه ترین نوع سرمایه گذاری است که انسان می تواند روی خودش انجام دهد . دانش حقیقی ، یعنی دانشی که ارزش سرمایه گذاری دارد ، علمی است که در ذهن انسان رشد کند و موجب خلق و ابداع شود . میزان تحیلات یک شخص ، ازطریق رشد کیفی ذهن او یا به طور خلاصه میزان خوش فکری او سنجیده می شود.
رهبران ، چگونه می اندیشند:
لازمه ی دستیابی به موفقیت های عالی و چشم گیر ، حمایت و همکاری دیگران است و از طرف دگر ، لازمه ی جلب چنین حمایت و همکاری ای از سوی دیگران ، داشتن توانایی در رهبری است .
چهار اصل یا قانون رهبری به شرح زیر است :
قانون اول در رهبری : با افرادی که می خواهید تحت نفوذ خود درآورید تبادل اندیشه کنید. تبادل نظر با مردمی که می خواهید رفتارشات را تحت کنترل درآورید ، به شیوه ی اسرارآمیزی برای واداشتن افراد – دوستان ، همکاران ، مشتریان ، کارمندان – به انجام امور مورد نر شماست . در نظر گرفتن علائق مردمی که می خواهیم رفتارشان را تحت تأثیر قرار دهیم ، قانون فکری بسیار مؤثر برای کلیه ی مناسبات و مقتضیات است . اصول تبادل اندیشه ها را به کار ببندید تا به نتایج مطلوب برسید : الف : وضعیت طرف مقابل رادر نظر بگیرید ، به عبارت ساده تر خودتان را جای او بگذارید . به یاد داشته باشید که ممکن است علای ، سطح درآمد ، هوش و خاستگاه اجتماعی او تفاوت بسیاری با موقعیت شما داشته باشد . ب : اکنون ، از خود بپرید : " اگر من جای او بودم ، چه واکنشی نسبت به این قضیه از خود نشان می دادم ؟ " ( منظور هر کاری است که شما می خواهید ، او انجام دهد . ) پ : سپس ، دست به اقدامی بزنید که اگر جای رف مقابل بودید ، موجب حرکت شما می شود . قانون دوم در رهبری : بیندیشید به این که انسانی ترین راه برای برخورد با این مئله چیست ؟ شیوه ی رویارویی افراد نسبت به مسائلی که در رهبری پیش می آید ، متفاوت است . دومین راهی که می توان بر مبنای آن به پیامدهای مثبت قانون ، " برخورد انسان : رسید ، این است : سعی کنید ، رفتار شما نشانگر آن باشد که مردم را در اولویت قرار می دهید. قانون وم در رهبری : به موفقیت بیندیشید ، به موفقیت ایمان بیاورید و برای موفقت بکوشید. در کلیه ی زمینه ها ، ترقی نصیب افرادی می شود که به پیشرفت ایمان دارند و برای دستیابی به آن می کوشند . رهبران ،رهبران حقیقی ، شمار اندکی دارند . شمار طرفداران درجا زدن ( آن ها که معتقدند ، در حال حاضر ، همه چیزخوب پیش می رود ، پس چرا برنامه ها را خراب کنیم ) بسیاربیش تر ازطالبان پیشروی و تقدم است ( افرادی که معتقدند ، نه ، هنوز جا برای بهتر کردن کار هست . باید دست به کار شد و آن را بهتر کرد ). به گروه نخبگان رهبری بپیوندید . دید ترقی خواهانه ای پیدا منید . در این جا دو کار پیشنهاد شده است که باانجام آن ها می توانید نظرگاه ترقی خواهانه ای به دست آورید : 1 : در کارهایی که انجام می دهید بهبود و پیشرفت را مد نظر داشته باشد. 2 : در انجام کارها به معیارهای عالی بیندیشید. همان گونه ای بیندیشید ، سخن بگوید ، عمل کنید و زندگی کنید که می خواهید زیردستانتان بیندیشند ، سخن بگویند ، عمل کنند و زندگی کنند – آن ها ناخودآگاه همان گونه عمل خواهند کرد . پس از مدتی ، زیردستان ، به تدریج رونوشت های کپی شده ی رئیس خود می شوند ، آانترین راه برای دستیابی به عملکردهای مثبت ، اطمینان یافتن از این است که نسخه ی اصل ارزش کپی براری دارد. اصل چهارم در رهبری : فرصتی برای خلوت گزینی با خود داشته باشد و در آن هنگام ، قدرت شگفت انگیز ذهنتان امورد اتفاده قرار دهید . به ور معمول ، رهبران را به عنوان اشخای بسیار گرفتار می شناسیم . واقعیت هم همین طور است . رهبری ، مستلزم محاط شدن در میان انبوهی ازعوامل و مسائل است . با وجود ان ، مسئله ای که به طور معمول در مورد این افراد نادیده گرفته می شود ، آن است که آن ها میزان قابل توجهی ازوقت خود را در تنهایی می گذرانند ، خلوتی که تنها فعل و انفعالت فکری خودشان ، آن را پر می کند . نکته اینجاست ! در کلیه ی زمینه ها ، افراد موفق فرصتی را به گفت و گو با خود اختصاص می دهند . رهبران از انزوا بهره می گیرند تا اجزاء یک مسئله را به یکدیگر ارتباط دهند ، راه حلی بیابند ، نقشه ای طرح کنند و در یک کلام ، به اوج تفکر خود دست یابند. چگونه از جادوی بزرگ اندیشی در بحرانی ترین لحظات زندگی استفاده کنیم : الف : هنگامی که مردمان فرومایه و پست ، می خواهند شما را همانند خود کنند ، بزرگ بیندیشید. ب : هنگامی که احساس ضعف نفس و عدم کفات بر وجودتان سایه می افکند ، بزرگ بیندیشید . پ : هنگامی که درگر بحث یا مشاجره ی غیر قابل اجتنابی می شوید ، بزرگ بیندیشید . ت : هنگامی که احساس شکست می کنید ، برزگ بیندیشید . ث : هنگامی که مناسبات عاطفی به سردی می گراید ، بزرگ بندیشید . ج : هنگامی که احساس می کنید پیشرفت شما در شغلتان به کندی می گراید ، بزرگ بیندیشید.
کد را وارد نمایید:
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اطلاعات عمومی و آدرس nofel.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
RSS